explorer blog

فروزان جعفریان - تولید ملی ،حمایت از کار وسرمایه ی ایرانی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانشی که تفاوت آن دو را بدانم
کل بازدیدها:----117575---
بازدید امروز: ----2-----
بازدید دیروز: ----17-----
فروزان جعفریان - تولید ملی ،حمایت از کار وسرمایه ی ایرانی
  • درباره من
  • لوگوی وبلاگ
    فروزان جعفریان - تولید ملی ،حمایت از کار وسرمایه ی ایرانی

  • پیوندهای روزانه
  • مطالب بایگانی شده
  • لینک دوستان من
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • آوای آشنا
  • تصاویری از طبیعت استان چهارمحال وبختیاری
    نویسنده: فروزان جعفریان سه شنبه 86/3/29 ساعت 6:54 عصر

     

    استان چهارمحال وبختیاری :

    تقریبا در جنوب غربی ایران وهمسایه ی دیوار به دیوار استان اصفهان.

    با طبیعتی بی نظیر وچهار فصل ،در حالی که برف روی کوههای آن

    خودنمایی می کند در جایی دیگر لاله های واژگون خود نمایی می کنند.

     

    جنگل زیبای بازفت وبدون شرح!

    رودخانه ی زیبای بازفت!

     

    فصل بهار در حالی که قله ی کوه ها هنوز هم به برف نشسته اند!

     

     


    نظرات دیگران ( )

  • قدرت !
    نویسنده: فروزان جعفریان پنج شنبه 86/3/24 ساعت 12:15 عصر

              ...به نام یکتا قادر متعال...

    احساس قدرت برای همه ی انسان ها مهم است.

    برای آنکه بچه های ما احساس قدرت کافی داشته باشند،

    نیاز دارند  بدانند که می توانند روی محیط اطراف خود

    تأثیر گذاشته وروی زندگی شان تا حدی کنترل داشته باشند.

    برای رسیدن به این مهم ،آن ها به کمک ما احتیاج دارند تا یاد

    بگیرند چگونه از مهارت ها وقابلیت های خود استفاده کنند.

    آن ها ضمنا احتیاج دارند که بدانند می توانند خوب 

    تصمیم گیری کنندومسائل را خوب حل کنند.

    وقتی به بچه ها اجازه داده می شود که برای خود تصمیم بگیرند ومسائل شان را

    حل نمایند به آن ها کمک کردهایم که حس استقلال وقدرت شخصی خود را تقویت

    کنند.

    وقتی به بچه ها مسئولیت داده می شود در واقع

    احساس شایستگی را در آن ها تقویت می کنیم.

    احساس قدرت ضمنا زمانی حاصل می شود که بچه ها ببینند

    در کارهایی که شروع کرده اند به موفقیت رسیده اند .

    یادگیری هر مهارت جدیدی به انسان احساس قدرت زیادی می دهدوکسب مهارت

    فرایندی آموختنی است.

    پس بچه ها به تشویق ما در همه ی زمینه ها احتیاج دارند.تا باورشان

    نسبت به انجام کارها چندین برابرشود.

     


    نظرات دیگران ( )

  • منحصر به فرد بودن
    نویسنده: فروزان جعفریان پنج شنبه 86/3/10 ساعت 8:39 عصر

     

     

    حدود 5بیلیون جمعیت در کره ی زمین زندگی می کند،وبا این وجود

    حتی دو نفر هم پیدا نمی شود که اثر انگشت مشابه به هم داشته

    باشند.

    پس همه ی بچه ها هم در حد خود منحصر به فردند.

    بنابر این ،این پدر ها ومادر ها هستند که باید بچه های خود را کشف کنند.

    یعنی بفهمند که بچه ی آن ها در چه زمینه ای استعداد دارد وهمان را پرورش دهند .

    انتظار زیادی از بچه ها نباید داشت چرا که شاید بچه ای در زمینه ای کند باشد

    ولی در زمینه ای دیگر بدرخشد.

    پس هرگز بچه ها را با هم مقایسه نباید کرد!

    پس فرزند شما یک گنجینه ،یک اعجاز بشری ،وموجودی بی همتا

    وغیر قابل جایگزینی است.

    وقتی به این واقعیت پی می بریدوبه آن احترام می گذارید،

    بیشتر به صورت یک فرد مستقل به آن ها نگاه می کنیدو

    لذا حس اعتماد به نفس آن ها را تقویت می کنید.


    نظرات دیگران ( )

  • احساس تعلق
    نویسنده: فروزان جعفریان جمعه 86/3/4 ساعت 11:39 صبح

      

    احساس تعلق در این تقسیم بندی اول می آید،

    صرفا به این دلیل که بچه ها موجوداتی اجتماعی هستند ،واساسی ترین

    نیاز آن ها این است که احساس پیوستگی کنند.

    آن ها با آگاهی از این که به گروهی تعلق دارند،احساس امنیت می کنند.

    آشکار ترین وبارزترین گروه البته خانواده است.

    وقتی بچه ها بزرگتر می شوند،احساس می کنند نیاز دارند به گروهی خارج

    از کادر خانواده متعلق شوند،نظیر باشگاه ها ،تیم ها ،کلاس در سشان وغیره.

    اغلب آنچه که بیش از همه بچه های ما انجام می دهند با این هدف است که

    جای خود را در خانواده ودنیا باز کنند.

    واضح تر بگویم احساس تعلق آن ها از طریق رابطه ی شان با مردم،مکان ها

    واشیاءتقویت می شود.

    اولین عاملی که سبب می شود بچه ها احساس تعلق کنند زمانی است که به طور ویژه

    مورد علاقه واحترام فردی قرار بگیرند.

    علاوه برآن آنها نیاز دارند این فرد به خصوص کسی باشد که از آنها حمایت  کندوایشان را راهنمایی کند.

    بچه ها ضمنا دوست دارند تاریخچه ای داشته باشند ونیاز دارند احساس ریشه داشتن وگذشته داشتن کنند.

    هیچ وقت توجه کرده اید بچه ها چقدر دوست دارند داستان هایی در باره کودکی وشیرین کاری های خود بشنوند؟

    دارای تاریخچه بودن واحساس پیوستگی کردن،حس امنیت وایمنی را در کودکان افزایش داده ،

    به آن ها کمک می کند ارتباطی سالم با دنیا در سطحی وسیع بر قرار کنند.

    ادامه دارد...


    نظرات دیگران ( )

  • عوامل مؤثر برای اعتماد به نفس بالا
    نویسنده: فروزان جعفریان جمعه 86/3/4 ساعت 11:7 صبح

                            به نام خدا

    اعتماد به نفس دقیقا کار کردی یکسان در کودکان دارد :

    ققط در صورتی که نیازهای عاطفی اصلی آن ها براورده شود ،

    آن ها می توانند یاد بگیرند خود را دوست داشته باشند وبرای خود ارزش قائل باشند.

    بنابراین درک نیازهای اصلی بچه ها اولین قدم برای ایجاد محیطی مناسب برای رشد

    وپیشرفت سالم به شمار می رود.

    فرزندان ما نیازهای فردی بسیار زیادی دارند،ولی همه ی آن ها را می توان در طبقه بندی

    زیر خلاصه کرد:

    احساس تعلق،منحصر به فرد بودن ،قدرت،آزادی بیان

    وقتی بچه ها در یکی از زمینه های بالا احساس رضایت کنند،اعتماد به نفس آن ها تقویت

    می شود.صرف نظر از مشکل خانواده:تک والدی،خانواده دووالدی،خانواده ی جدا از فرزند

    این شرایط ضروری ولازم هستند.

    هر کدام از این عوامل به طور دقیق توضیح داده خواهد شد.

    این مطلب ادامه دارد...


    نظرات دیگران ( )

  • اعتماد به نفس چیست؟
    نویسنده: فروزان جعفریان پنج شنبه 86/3/3 ساعت 11:47 عصر

      بسم الله الرحمن الرحیم

    این مطالب بر گرفته از کتاب معجزه ی تشویق نو شته ی دکتر: استفانی مارستون است .

    اگر به طور ساده بیان کنیم ،اعتماد به نفس یعنی شخص ،احساس دوست داشتنی بودن وکفایت وشایستگی کند.

     وقتی این دو کیفیت در تطابق هستند ،کودک احساس اعتمادبه نفس بالایی می کند.

    کودکان بدانند برای آن چه هستند مورد محبت وقبول اطرافیانشان می باشند .بعد با برخورداری از این اطمینان ،           

    به عنوان مبدأ تکانه ی طبیعی آن ها این است که آن عشق را در بر گرفته یاد بگیرند وچگونه آن را به گونه ای

     سازنده به دنیا ارزانی دارند .

    پی بردن به این واقعیت مشکل نیست که اعتماد به نفس، بهترین ارمغانی است که می توانید به فرزندانتان ارزانی

    نمایید.

    همزمان با اهداء این هدیه ی گران بها ،مهمترین چیزی که باید بدانید این است که :

    ((اعتماد به نفس در کودکان در درجه ی اول از طریق کیفیت رابطه ی ما با آن ها ،نضج می گیرد ورشد می کند.))

    بچه ها چون نمی توانند به طور مستقیم خود را ببینند ،از طریق باز تاب خود را می شناسند .

    برای چند سال اولیه ی زندگیشان شما بالاترین ومهمترین عامل نفوذی به شمار می روید .بعد ها معلمین ودوستان      

     وارد صحنه می شوند .

    ولی به ویژه در سال های اولیه ی زندگی ،شما ،((من )) ، با حروف در شت هستید .(یعنی بچه ها شما را خودشان 

    می پندارند.)


    نظرات دیگران ( )

  • از کرامات حضرت ابوالفضل (ع)
    نویسنده: فروزان جعفریان یکشنبه 86/2/30 ساعت 9:13 عصر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    ای ماه بنی هاشم خورشید لقا عباس (ع)

                                            ای نور دل حیدر شمع شهدا عباس (ع)

    با محنت ودرد وغم من رو به تو آوردم

                                           دست من محزون گیر از بحر خدا عباس(ع)

    وقتی تابلوی ((بیمه ی ابوالفضل العباس )) را بر روی کامیون ها وغیره می دید تردید می کرد که آیا بیمه ی با حضرت ابوالفضل

    صحت دارد؟

    در همین افکار به سر می برد تا در شبی در عالم مکاشفه بین خواب وبیداری می بیند که در صحرایی قرار گرفته که انسانی دیده

     نمی شود ویک گوسفند در میان جمعی از گرگها محاصره شده وگرگها مشغول خوردن آن هستند ،در حالی که گوسفند هنوز زنده

     است وفریاد می زند وکسی نیست که نجاتش دهد او می خواهد جلو برود ومی بیند گرگها تهدیدش می کنند به فکرش می رسد

    که این گوسفند مال چه کسی است که گرفتار گرگها شده است ؟

    در همین حال به گوش می شنود که مال حضرت عباس (ع) است برایش شبهه ای ایجاد می شود که چرا عباس (ع)از گوسفند خود

    دفاع نمی کند؟پس بیمه ی با حضرت ابوالفضل (ع) چه فایده ای دارد؟

    ناگهان می بیند یک اسب قوی هیکل در مقابلش قرار گرفت وشخصی سوار آن اسب است که پاهای وی در رکاب وهمچنین زین

    اسبش معلوم است ولی خود او که چهره ای در هاله ای از نور قرار دارد قابل مشاهده نیست اسب مزبور سر خود را به زمین 

    می زندوقصد حرکت می کند ولی نمی تواند در همین حال کلماتی از آن شخص سوار کار که چهره اش در هاله ای از نوراست

    می شنود که می گوید:

     

    ((چیزی که مربوط به ما باشد برای ما فرقی نمی کند که آن را انسان بخورد یا حیوان ولی چیزی را که به ما بسپارند حفظش

    می کنیم.))

    این را می گوید وناپدید می شود .او وقتی به خود می آید بیدار می شود متوجه می شود که آن سوار حضرت عباس (ع)است وبا

    این صحنه آگاه می شود که بیمه ی با آن حضرت صحیح است .

    پس بار الهی :

    ما را در پناه خودت وبا بیمه ی ابوالفضل (ع) حفظ گردان ولحظه ای ما را به خودمان وا مگذار .

     

     


    نظرات دیگران ( )

  • آه خدای من...
    نویسنده: فروزان جعفریان پنج شنبه 86/2/20 ساعت 10:44 صبح

    یا رب العالمین...

    بنده ی من! نماز شب بخوان وآن یازده رکعت است .

    خدایا! خسته ام ،نمی توانم نیمه شب یازده رکعت بخوانم !

    بنده ی من! دو رکعت نماز شفع ویک رکعت نماز وتر بخوان .

    خدایا !خسته ام ،برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم .

    بنده ی من! قبل از خواب این سه رکعت را بخوان .

    خدایا!سه رکعت زیاد است.

    بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان .

    خدایا امروز خیلی خسته شده ام ،آیا راه دیگری ندارد ؟

    بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر رو به آسمان کن وبگو یا الله.

    خدایا!من در رخت خوابم واگر بلند شوم خواب از سرم می پرد.

    بنده ی من همان جا که دراز کشیده ای تیمم کن وبگو یا الله.

    خدایا !هوا سرد است ونمی توانم دستانم را از زیر پتو بیرون بیاورم .

    بنده ی من در دلت بگو یا الله ما برایت نماز شب حساب می کنیم.

    بنده اعتنایی نمی کند ومی خوابد.

    ملائکه ی من !می بینید من اینقدر ساده گرفتم ،اما بنده ی من جیفه ی باللیل است وخوابیده است

    چیزی به اذان صبح نمانده است اورا بیدار کنید دلم بریش تنگ شده است

    خداوندا!دو بار او را بیدار کردیم اما هنوز خوابیده است.

    ملائکه ی من !در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست.

    پروردگارا!بازهم بیدار نمی شود.

    اذان صبح را می گویند،بیدارشو نمارز صبحت قضا می شود.

    خورشید از مشرق طلوع می کند.خداوند رویش را برمی گرداند ...

    ملائکه ی من آیا حق ندارم که با این بنده قهر کنم ! ! !!!!1


    نظرات دیگران ( )

  • خاطرات من !!!
    نویسنده: فروزان جعفریان شنبه 86/2/15 ساعت 9:32 عصر

         ((  من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا ))

      سال تحصیلی جدید تازه آغاز شده بود ومن بر خلاف همه معلمان که با چهره ی گشاده سر کلاس می روند باید جدی وخشن می بودم چرا که کار با بچه های استثنایی کمی با بچه های عادی متفاوت است .

    خلاصه سرکلاس رفتم وبا دیدن چهره ی بچه ها اول کمی جا خوردم .بچه که چه عرض کنم پسران کلاس چهارم که البته سنین بچه ها در مدارس ما متغیر است از 6سال تا 19 سال !!!!!

    خوب همان روز اول به بچه ها گفتم که چقدر به انضباط اهمیت می دهم وچقدرانجام  تکالیفی که به آن ها می دهم برایم مهم است .

    واین که از فردا قبل از ورود من به کلاس دفاتر روی میز باشد.

    روز اول،دوم،سوم.....خبری از انجام صحیح تکالیف یا اجابت درخواست من نبود .این بود که برخوردجدی تری کرده وگفتم که اگر فردا تکالیف آماده نباشد چنین می کنم وچنان می کنم...

    فردای آن روز به محض ورود به کلاس همه ساکت آرام بودن وبه نظر بچه های حرف گوش کنی می آمدند.ضمن این که دفاتر هم روی میزم بود.

    آفرینی گفتم وپیروزمندانه مشغول دیدن تکالیف شدم .دفتر اول ،دوم (پچ پچ بچه ها ونگاه های زیر چشمی انها)

    دفتر سوم و..............................ناگهان موجود زشتی که سنگینیش را احساس کردم روی دستم افتاد .!!!!!!!!!!

    بچه ها یک سووووووووووسک بزرگ لای دفاتر گذاشته بودند.

    نمی دانم چهههههههطوری ؟ولی خودم را کنترل کردم !پنجره را باز وآن موجود زشت را بیرون انداختم.

    بچه ها گفتند:خانم اجازه نترسیدی؟

    گفتم:نه!حالا این سوووووووسک این جا چکار می کرد .

    گفتند:می خواستیم خوشحالتان کنیم!!!!!!!

    گفتم:من این طوری نه خوشحال می شوم ونه می ترسم!!!!!!!!!!  بعد هم به بهانه ی شستن دستهایم بیرون آمده ورنگ رخم را که در

    آینه دیدم تازه فهمیدم که چطور شده ویک دل سیر گریه کردم!

    وتا امروز هرگز چیزی را خشن از بچه ها نخواسته ام وهمیشه سعی کرده ام که با هر دانش آموزی با روش خاصی برخورد کنم.

     


    نظرات دیگران ( )

  • ای کاش !!!!
    نویسنده: فروزان جعفریان شنبه 86/2/15 ساعت 9:4 عصر

          ای کاش...

    ای کاش می شد نام زیبایت را بر روی پنجره ی تنهایی ام بنویسم ودر آسمان بی ستاره ام چندین ستاره رسم کنم.

    ای کاش می شد بار دیگر نامت را صدا کنم ودر کنار ساحل تنهایی ام نخل های امید را بکارم .

    ای کاش می شد رنگ سرخ غروب را به آن باز گردانم وبه یکرنگی تو باشم به زیبایی تو وبتوانم چهره ات را بار دیگر رسم کنم.

    کاش می توانستم رخسارت را بهتر توصیف کنم ،چشمانی که چونان مرواریدی در دل دریای معرفت جای دارند .       غنچه گل سرخی که با

    آن سخن می گویی وکلامی که عطر مهر ودوستی را در فضا می پراکند.

    بدان که تورا به اندازه ی تمام ستارگان آسمان دوست دارم وتو را می ستایم .تو بزرگی وبا ارزش

    تو عزیزی وبرتر از هر کسی که تابحال نامش را برده ام

    تو زپند مادرم ،زدستان رنجور پدرم،توزمحبت های برادرم از دلسوزی های خواهرم برایم با ارزش تری .

    ای کاش می شد بوسه ای بر دستان هنر مندانه ات زنم

    ای کاش می توانستم فریاد بزنم که :

                             ای معلم دوستت دارم


    نظرات دیگران ( )

    <      1   2   3   4   5   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • چند دوبیتی به مناسبت حماسه ی نهم دی 88
    نهم دی ماه نماد بصیرت و آگاهی ملت شریف ایران است.
    آخ که این ضرب المثل ها در جای خود چه مفهومی دارند!!!
    داستان دو برادر مهربان
    فرض کن حضرت مهدی ( عج) ...
    تولید ملی ، خود کفایی ، حمایت از تولید کنندگان داخلی
    سپاسگزاری اکنون وهمین جا...
    تسلیت به خانواده ی همکاران ازدست رفته ام...
    زود قضاوت نکنیم ...
    عصر جمعه شد و...
    وااااااااااااااای خدا من خیلی شاکیم!
    روز جهانی معلولین مبارک
    ردپا
    عکس های زیبایی از طبیعت
    آغازی دوباره...
    [عناوین آرشیوشده]

    script language="javascript" type="text/javascript" src="http://night-skin.com/light/js/light10.js">