وبلاگ :
توليد ملي ،حمايت از کار وسرمايه ي ايراني
يادداشت :
احساس تعلق
نظرات :
1
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
احمد
خدايا
. . .
نميدانم با چه اندوختهاي و با چه تواني روانه آستان پر مهرش شوم؟ تنها ميتوانم در خلوت تنهاييام با او عاشقانه نجوا كنم و او را از خودش تمنا كنم. پس با زباني قاصر بر خرمن عشقم آتش ميزنم و اين چنين با او زمزمه ميكنم:
مهدي جان
آسمان دلم باراني سفر طولانيت شده و چقدر اين باران زيباست. چرا كه هر قطرهاش بوي تو را ميدهد. بوي خوش گل ياس، گل نرگس.
مولاي
من
وقتي ميبينم نسيم از دوري تو، بارها اين عالم خاكي را دور ميزند تا شايد از تو خبري بجويد و آنگاه كه تو را نمييابد مانند ديوانگان خود را بر در و ديوار ميزند و ناله جان سوز سر ميدهد ...
وقتي ميبينم زمين نيز از دوريت ميگريد و عصاره آهش همراه با نالهاي دلنواز از دل خاكياش فوران ميكند و آب حيات ما ميشود ...
وقتي ميبينم كه خورشيد به عشق ديدنت با شوقي خستگيناپذير هر روز از پشت قلههاي سر به فلك كشيده بيرون ميجهد و غروب با چهرهاي سرخ و غمآلود و بيرمق به غار تنهائياش پناهنده ميشود و مهتاب وقتي از زيارتت مايوس ميشود همچو شمعي قطره قطره آب ميشود ...
وقتي ميبينم كه حتي حسرت هم در فراقت حسرت ميخورد و اشك از هجرانت اشك ميريزد و ناله از دوريات ناله ميكند و غم از عشق رويت به غم نشسته و ...
از خود شرمنده ميشوم از اينكه مات و مبهوت سرگرم بازي الفاظ و القاب دنيا شدهام و تو را به فراموشي سپردم و همه اين وقايع را عادي تلقي ميكنم. آتشي بر جانم شرر ميزند .... ياد غفلت از تو ديوانه و مجنونم ميكند...
+
محمد فرامرزي
سلام
ممنون
نه نسبتي ندارم
+
اسما
سلام
استفاده كرديم
يا علي ع
پاسخ
سلام شما محبت داريد اين مطالب ادامه داريد وقت كرديد با حضورتان مزين فرماييديا حق...